دوجنگ ، دردوکشورو يک شکست
اسکاري اسکاري

به راستی در ایام تاریكی به سر می برم

كلام عاری از شرارت،ابلهانه است

وپیشانی بی چین ، نشانه ی بی دردی و آن كس كه می خندد هنوز خبر هولناك را نشنیده است.  برتولت برشت. 

مقد مه

سازمان اطلاعات يا استخبارات برای هر دولتی، حكم آب حيات را دارد و آنچه باعث شد آمريكا و انگلستان در جنگ دوم جهانی به موفقيت‌های چشمگيری دست يابند، وجود اطلاعات قوی و باقدرت نفوذ بالا بود؛ بالعكس آلمان نازی، ايتاليا و امپراطوری جاپان به دليل فقدان اطلاعاتی دقيق كه در لحظات حساس به شكل مؤثر وارد شود، ضربات سختی را متحمل شدند.  

بوش با حضور در كنگره به اطلاعات نادرست CIA در اقناع وی برای حمله به عراق اعتراف كرد شكی نيست كه اقدام نادرست سازمان اطلاعاتی اين كشور، آينده سياسی دولت و كشور ايالات متحده را دچار چالش جدی خواهد كرد و طبيعی است كه اين امر نشانگر تأثير مستقيم كاركرد نيروهای اطلاعاتی بر امنيت ملی يك كشور است. برای درك بهتر، لازم است به ماجرايی جالب اشاره كنم؛ می‌گويند:

در دهه چهل، ونيسترن چرچيل نخست وزير وقت بريتانيا روزانه چندين ساعت را صرف بررسی اخبار و بررسی‌های سازمان اطلاعات انگلستان می‌كرد دليل اين امر كاملاً واضح است او بهتر از هر كس ديگری می‌دانست كه اخبار نادرست و عدم توجه به حساسيت سازمان‌های اطلاعاتی تا چه حد مخرب است اين تجربه چرچيل به سال 1934 برمی‌گردد كه او به عنوان يك عضو پارلمان با اشاره به بررسی‌های اطلاعاتی نسبت به تلاش دوباره آلمان در تقويت نيروهای نظامی خويش هشدار داد. امری كه عملاً به معنای زير پا گذاشتن پيمان صلح ورسای منعقده در پايان جنگ اول جهانی بود.
در آن هنگام يك سوم نيروی دفاعی بريتانيا شامل نيروی دفاع هوايی بود و چرچيل براساس اطلاعات به دست آمده مدعی شد كه تا سال 1936 ، آلمان بر انگلستان برتری هوايی می‌يابد. استانلی بولدوين رييس ائتلاف حاكم، با شنيدن اين سخنان عليه چرچيل سخنرانی كرد و مدعی شد كه براساس اطلاعات درست سازمان‌های جاسوسی طی يك سال، نيروی هوايی انگليس برتری چشمگيری نسبت به آلمان پيدا می‌كند.
 اما مدت زمان زيادی نگذشت كه صحت ادعای چرچيل به اثبات رسيد و نيروی هوايی قدرتمند آلمان، اين كشور را در تهاجم فراگير به اروپا و بمباران انگليس، جسورتر كرد.
چرچيل هيچگاه به خاطر اشتباه «بولدوين»، در پی سرنگونی او بر نيامد اما وقتی كه بعدها بولدوين از او خواست به مناسبت هشتاد سالگی‌اش نامه‌ای تبريك آميز ارسال كند. چرچيل نوشت: «من بدخواه استانلی بولدوين نيستم اما بهتر بود كه او در كشور ما به دنيا نمی‌آمد!»
در حال حاضر تونی بلر و بوش به خاطر اشتباه دستگاه اطلاعاتی‌شان، شديداً در تنگنا قرار گرفته‌اند؛ اگرچه وضعيت بلر بدتر است و چه بسا مردم كشورش را به ياد استانلی بولدوين بياندازد. بد نيست مقايسه‌ای بين چرچيل و ديگر افراد در نحوه برخورد با اطلاعات ارسالی داشته باشيم. چرچيل معمولاً اطلاعات را از «كميته اطلاعاتی مشترك انگلستان» دريافت می‌كرد. اين كميته اطلاعات را دسته بندی، تحليل و جمع بندی كرده و در اختيار نخست وزير می‌گذاشت.
بنا به اطلاعاتی كه از كتاب خاطرات چرچيل به دست آمده است وی هيچگاه به تحليل‌های كميته اطلاعاتی، اكتفا نمی‌كرد و چنانكه می‌گويد: «به جای استفاده از منابع دست دوم (
Second hand) خودم به بررسی اطلاعات می‌پرداختم، آن را تحليل كميته مقايسه می‌كردم و گفته‌های مقامات مسؤول و رسانه‌های مختلف را نيز بدان می‌افزودم». «ريموند مورتن» نيز به عنوان كارمندی كه از نزديك شاهد شيوه چرچيل بوده است می‌گويد:‌ «من بايستی هر روز اطلاعات دقيق را بيرون می‌آوردم؛ اگر نكته‌ای هم به ذهنم می‌آمد بدان می‌افزودم يك بار وقتی چرچيل يكی از اخبار را خواند پيش بينی كرد كه ماه می‌يا ژوئن هيتلر به شوروی حمله خواهد كرد دقيقاً 22 ژوئن اين اتفاق رخ داد و با اينكه چرچيل قبلاً به استالين، هشدار داده بود؛ اما استالين توجهی نكرده بود و آلمان در همان روز اول قسمت اعظم نيروی هوايی شوروی را از بين برد». و اما ايالات متحده؛ کاراطلاعاتی متفاوت و پيچيده‌ای دارد. ايالات متحده در جنگ جهانی دوم توانسته بود كد رمز نامه‌هايی كه برای سفارت جاپان در آمريكا ارسال می‌شد به دست آورده و هر بار قبل از آنكه مسؤولان جاپانی آن را تغيير بدهند كدهای جديد را كشف كنند؛ با اين وجود « فرانكلين روزولت» نتوانست حمله ناگهانی نيروی هوايی جاپان به پرل‌هاربر را پيش بينی كند. علی رغم شكست اطلاعاتی آمريكايی‌ها در پرل‌هاربر، سازمان‌های اطلاعاتی لهستان، انگليس، فرانسه و آمريكا موفقيت‌های بزرگی در نفوذ به ساختارهای امنيتی آلمان‌ها به دست آوردند به نحوی كه جنرال‌های متفقين غالباً از چند و چون برنامه‌های عملياتی افسران آلمانی در جبهه‌های جنگ مطلع بودند؛ در عوض آلمان‌ها توفيقات چندانی نداشته و شكست مأموريت نيروهايشان در دستگيری به موقع اسپيتفاير و‌هاريكين، دو جاسوس انگليسی، نمايانگر ضعف اطلاعاتی‌شان بود. شكست ديگر اطلاعات آلمان در از بين بردن رادارهای شنود بريتانيا بود كه شرح آن در كتاب «لين دايتون» مورخ انگليسی آمده است؛ طی يك برنامه هماهنگ، هواپيمای انگليسی سقوط می‌كند و پيلوتانش اقدام به نصب دستگاه شنود در فرانسه اشغالی می‌كنند و پس از مدتی نيز توسط آلمان‌ها ، بی‌آنكه از اقدام خلبان انگليسی مطلع باشند- دستگير می‌شوند وقتی بازجوی آلمانی از آنها می‌پرسد فاصله زمانی سقوط تا لحظه‌ای كه اسير شديد را چگونه سپری كرديد. خلبان انگليسی می‌گويد: در تمام مدت گوشه‌ای مخفی شديم و مراقب بوديم تا به اسارت  نيفتيم. نكته جالب‌تر آن بود كه آلمان تا پايان جنگ با وجود برج‌ها و ووسايل مدرن ديدو جستجو موفق به يافتن محل نصب اين دستگاه نشده بود. بله ! اين يك واقعيت است كه، جاسوس‌های بد كارشان را خوب انجام می‌دهند.

اين همه مقد مه را بخاطرآن تذکردادم تا ثابت شود که ضعف هاي اطلاعاتي وجاسوسي ايالات متحده وانگليس درجنگ عراق اين دوکشوررا بد ست چند گروپ چريک اسلامگرا زمينگيروبه شکست مواجه گردانيده است .

رشد تروريسم

 

تندباد جنگ با تروريسم جهاني امروز بر نام و نشان دولت بوش سايه افكنده ، دولت توني بلر را درخود بلعيده ، دولت ايهود المرت را به ناكامي كشانده ، دولت نوري المالكي را ضعيف و ناتوان ساخته و بالاخره دولت کرزي را به چالش طلبيده است. اين جنگ و پيامدهاي آن هم چنان چون چرخه‌ي گردان يك آسياب خواهد چرخيد تا بالاخره منجر به نابودي دولت‌هاي آينده‌ي آمريكا، اسراييل، اروپا وحتي كشورهاي اسلامي شود.

دليل اين امر كاملا روشن است؛ اشتباه‌ها و خطاهايي كه در اين جنگ انجام گرفته است خطاها يا اشتباهات فردي نبوده است و پيامدهاي آن همه را چه سياسي و چه غير سياسي و چه نظامي ياغير نظامي را فراخواهد گرفت . جنگ با تروريسم جهاني كه به اعتقاد بسياري خود ريشه‌ي اصلي تروريسم در جهان را دواند، پيش از حادثه‌ي يازده  سپتامبر وجود داشت اما بدون آن كه نام و عنواني داشته باشد درانزوا وگمنامي حيات ننگين ميگذراند وامروز تا آنجا پيش رفته که بزرگترين قدرتهاي نظامي جهان را سراسيمه ساخته است.

پيش ازحادثه‌ي يازده  سپتامبر نومحافظه‌كاران آمريكا پس از برنامه‌ريزي‌ها و سازماندهي‌هاي گسترده‌اي كه انجام دادند به اين نتيجه رسيدند كه تنها يك تحول بسيار بزرگ مي‌تواند فضا را براي محقق ساختن اهدافشان مهيا سازد. اين فضاي جديد گرچه سال‌ها به طول انجاميد تا مهيا شود اما بالاخره حادثه‌ي  يازده سپتامبر اين فضا را به وجود آورد  . تمامي ارزيابي‌ها و برنامه‌ريزي‌هاي انجام گرفته شده قبل از حادثه  يازده سپتامبر غلط از آب درآمد و نومحافظه‌كاران كاخ سفيد غافل از اين مطلب بودند.

تروريسم، اين ويروس بي‌رحم درجهان ريشه دواند و از يك واقعيت فرضي به يك واقعيت ملموس تبديل شد. گروه‌هاي مسلح تندرووافراطي در تقابل با اين حمله‌ي آمريكايي به وجود آمدند سريعتر از آن چه كه تصور مي‌شد گسترش يافتند . هدف اصلي آمريكا از اعلام آغاز جنگ با تروريسم جهاني تسلط بر مناطق حساس و استراتژيكي چون عراق، افغانستان و بنا نهادن پايگاه‌هاي نظامي دايمي در منطقه بود اما بهايي كه كاخ سفيد براي محقق ساختن اين امر پرداخت بسيار سنگين بود. گرچه قبل از آغاز جنگ با تروريسم جهاني فعاليت گروه‌هاي افراطي و تندرو در مناطق مختلف وجود داشت اما آغاز جنگ افغانستان به مثابه‌ي دميدن روحي جديد در كالبد تروريستان وافراطيون موجود در منطقه و حتي جهان بود.

جنگ افغانستان سرآغاز تشكيل و سازماندهي گروه‌هاي جنايت پيشه و تندرو در منطقه بود و جنگ عراق حكم به اوج رسيدن و قدرت گرفتن اين گروه‌ها را به امضاء رساند. هم اكنون توانايي و قدرت‌هاي نظامي و سازماني اين گروه‌ها توانسته است اردوي با عظمت آمريكا را در عراق متوقف كند و اردوي به بزرگي اردو ناتو در افغانستان را با بحران جدي خروج از اين كشور مواجه سازد. امروز سازمان القاعده و گروه طالبان از جمله خطرناك ‌ترين و قدرتمند ‌ترين تشكيلات سازماندهي شده درجهان را تشكيل مي‌دهند. اشتباهات آمريكا در زمينه‌ي رهبري جنگ يا تروريسم جهاني يكي يا دو تا نيست، اشتباهات متعدد كاخ سفيد در ارزيابي خود از واقعيت‌هاي موجود در منطقه امروز منطقه را با بحران واقعي مواجه ساخته است.

 به رغم آن كه ما امروز شاهد بسياري از اعترافات مسئولان آمريكايي نسبت به اشتباهات فاحششان در منطقه هستيم اما اين اشتباهات منجر به آن نشده است كه اين مسوولان از خطاهاي خود درس عبرت بگيرند بلكه برعكس بر حماقت‌هاي خود هم چنان اصرار دارند. هيچ كس در اين موضوع مشكلي ندارد كه تنها راه‌حل بحران تروريسم ريشه‌يابي علل اصلي آن است عللي كه عوامل اصلي آن كاملا مشخص است. امروز آمريكا از همان چيزي رنج مي‌برد كه خود آغازگر آن بود . تروريسم فرزند ناخلف خشونت و بي‌اعتمادي است و امروز اين فرزند ناخلف آمريكايي قصد ستيز با ولي نعمت خود دارد.

پيامدهاي جنگ با تروريسم جهاني تنها به پيكر آمريكا و برخي از هم پيمانان اين كشور ضربه وارد نساخت بلكه پيامدهاي منفي اين جنگ بزرگترين ضربه‌ي ممكن را به منطقه وارد ساخت . جنگ افغانستان و پس از آن جنگ عراق پيامدهاي اوليه‌ي اين جنگ بر منطقه بود. هرج ومرج‌هاي امروز عراق و گسترش دامنه‌ي درگيري‌هاي مسلحانه‌ در افغانستان همگي از پيامدهاي جنگ تروريسم است.

شايد گسترش بحران در منطقه به سود منافع آمريكا باشد اما همزمان آمريكا براي بقاي خود در منطقه بهاي سنگيني را خواهد پرداخت، بهايي كه هرگز براي مسوولان كاخ سفيد قابل تصور نبوده است. اين كه آمريكا امروز در تكاپو براي حل بحران عراق است خود بزرگترين دليل اثبات بر اين واقعيت موجود است. شكست سياسي جمهوري خواهان در انتخابات اخير آمريكا و تضعيف جايگاه اخلاقي و ديپلماتيك كاخ سفيد در جهان از ديگر پيامدهاي اين جنگ است.

اوضاع درعراق وافغانستان

 

در حالي كه حمايت افكار عمومي جهان و حتي آمريكا از دولت بوش در پايين‌ترين سطح ممكن قرار گرفته است و تمامي انگشت‌ها‌ي اتهام به شخص بوش نشانه رفته است و وي به عنوان يك شخص ناكارآمد و فاقد بينش سياسي و توانايي‌هاي ديپلماتيك لازم مطرح شده است، رييس‌جمهور آمريكا هم چنان با ناديده گرفتن بسياري از واقعيت‌هاي تلخ موجود، از ملت آمريكا مي‌خواهد كه در برابر سياسيت‌هاي ماجراجويانه ‌اش صبر پيشه كنند. درهر بار از سخنراني‌هاي جديد بوش مشخص مي‌شود كه وي واقعا شخصي ناكارآمد و فاقد بينش‌هاي سياسي لازم براي رهبري آمريكا و جهان است .

در آخرين نظرسنجي كه توسط مجله‌ي نيوزويك انجام گرفت مشخص شد كه تنها 28 درصد از آمريكايي‌ها سياست‌هاي بوش و توانايي‌هاي سياسي وي را تاييد و حمايت مي‌كنند. اكثر شركت‌كنندگان در اين نظرسنجي معتقد بودند كه بوش فاقد جرات و بينش سياسي و نيز فاقد توانايي‌هاي لازم براي اتخاذ تصميم‌هاي حساس و سرنوشت ساز است. اين گونه اطلاعات، تحليل يا ارزيابي صوري از موقعيت سياسي، اجتماعي و اخلاقي بوش در آمريكا و جهان نيست بلكه اين گونه اطلاعات عبارت است از داده‌هاي جمع‌آوري شده از تحقيقات و نظرسنجي‌هاي انجام گرفته، بنابراين تمامي اين اطلاعات مستند و موثق مي باشند .

 هرچند بوش تاكنون بارها به صورت رسمي و غير رسمي اعلام كرده است كه اهميتي براي افكارعمومي جهان قائل نيست وحتي پاي خود را فراتر گذاشته و گفته است به تاريخ نيز اهميتي نمي‌دهد كه چه چيزي درباره‌اش خواهد نوشت؛ اما به هر حال انسان آميخته‌اي از واقعيت‌هاي موجود و تجربه‌هاي بدست آمده از گذشته است، چگونه ممكن است درحالي كه تعداد تلفات سربازان آمريكايي روز به روز افزايش مي‌يابد و به اعتراف بسياري ازداکتران و روانشناسان آمريكايي اردوي آمريكا با يك بحران رواني درعراق مواجه است، بوش در سخنراني جديدش بگويد سربازان آمريكايي بايد براي شكست دادن تمامي دشمنان خود از عراق تا افغانستان در سراسر جهان متحد شوند.

چگونه ممكن است اردوي كه از لحاظ معنوي با بحران جدي مواجه است وسربازانش به دليل ضعف روحي و رواني دست به خودكشي مي زنند ازچنين سخنان بي‌محتوايي استقبال كند. سربازان آمريكا امروز در عراق و افغانستان بيش از آن كه احساس كنند براي دفاع از هويت و تماميت ارضي آمريكا مي‌جنگند و درصدد اهداي دموكراسي و آزادي به مردم اين دو كشور مي باشند احساس مي‌كنند كه سربازان سلطه گر بيش نيستند كه درصدد سلب آرامش و نقض تماميت ارضي مردم عراق و افغانستان مي‌باشند.

گسترش انحرافات اخلاقي، تجاوز به عنف، قتل و جنايت ميان سرابازن آمريكايي در عراق گوياي اين واقعيت است و تمامي تحقيقات و بررسي‌هاي انجام شده با مدارك و اسناد موثق اين موضوع را به اثبات مي‌رساند. بنابراين اردو با اين ديد و با اين بحران هرگز نمي‌تواند قوي و قدرتمند عمل كند و در نهايت ننگ و شكست را پايان كار خود قرار خواهد داد.

 


تمامي آمريكايي‌ها بر اين واقعيت واقفند و خواهان حل و فصل اين بحران يعني خروج نيروهاي خود ازعراق وحتي افغانستان هستند اما اين امر به آساني امكان‌پذير نيست. صلاحيت‌هايي كه رييس‌جمهور آمريكا در اختيار دارد خود تابه امروز از بزرگترين موانع براي محقق شدن اين امر بوده است. اساس جنگ عراق و قبل از آن افغانستان به دليل تمايلات و اهداف پشت پرده‌ي نومحافظه‌كاران كاخ سفيد انجام گرفته است. اين گروه اصول‌گراي تندروي آمريكايي با گرايش‌هاي يهودي تا به امروز به رغم شكست سياسي در داخل آمريكا و شكست در سياست‌هاي خارجي‌ هم چنان بر محقق ساختن اهداف خود در منطقه اصرار دارد و عامل اصلي عدم ارايه‌ي جدول زماني مشخص براي خروج نيروهاي آمريكايي ازعراق نيز اين گروه است .

به اعتقاد بسياري از تحليل‌گران سياسي زمان به نفع نومحافظه‌كاران آمريكايي و دولت بوش نيست زيرا پس از پيروزي دموكرات‌ها در انتخابات اخير و پيوستن بسياري از جمهوري‌خواهان به جريان دموكرات‌ها جريان محافظه‌كار آمريكا با يك بحران جدي در داخل آمريكا مواجه شد. عدم وجود حمايت لازم در داخل ايالت متحده‌ي آمريكا از دولت بوش منجر به آن شد كه اين دولت با ريزش دروني مواجه شود به طوري كه در مدت كمي اكثر ياران بوش وآغازگران اصلي جنگ عراق يا از پست خود كناره‌گيري كردند يا كنار گذاشته شدند يا استعفا دادند. همين امر بر ضعف دروني اردوي آمريكا درعراق وافغانستان بسيار تاثير گذاشت به خصوص آن كه بسياري از رسوايي‌هاي سران وافسران و حتي سربازان ساده‌ي اين اردو همزمان يا با اندكي اختلاف زماني با برخي از رسوايي‌هاي مقامات مسئول و بلندپايه‌ي كاخ سفيد در جنگ عراق وافغانستان انجام گرفت.

اين امر منجر به آن شد كه رسانه‌هاي خبري آمريكا كه بر سر حمايت و تاييد سياست‌هاي دولت بوش به خصوص جنگ عراق اختلاف نظر داشتند متحد عمل كنند و سياست رسانه‌يي آمريكا بر خروج نيروهاي آمريكايي ازعراق و تعيين هر چه سريع‌تر جدول زماني مشخص در اين زمينه متمركز شود.

روزنامه‌ي لاس‌آنجلس تايمز يكي روزنامه‌هاي كثير‌الانتشار آمريكايي است كه روزانه يك ستون به موضوع ضرورت بازگشت نيروهاي آمريكايي از عراق و پيامدهاي ادامه‌ي حضور آمريكا در عراق قرار داده است.

در يكي از تحليل‌هاي اخير اين روزنامه‌ آمده است چهار سال از جنگ عراق گذشت جنگي كه بيش از 350 ميليارد دالر هزينه داشت و بيش از 3440 سرباز آمريكايي کشته و 25 هزار و و زخمي بر جاي گذاشت.

 آن چه كه امروز پس از اين چند سال ويراني مشخص شد آن است كه ديگر مجالي براي باقي ماندن نيروهاي آمريكايي در عراق نيست. مطمئنا عقب‌نشيني سربازان آمريكايي از عراق براي ملت اين كشور دردناك‌تر از آغاز اين جنگ خواهد بود زيرا هزينه‌هاي كه آمريكايي‌ها در اين جنگ دادند بسيار زياد است و انتظاري كه ملت آمريكا براي كسب پيروزي در اين جنگ كشيدند بسيار طولاني بود اما بايد واقعيت را پذيرفت؛ واقعيت آن است كه اين پيروزي محقق نخواهد شد واگر بخواهيم بيش از اين منتظر بمانيم هزينه‌هاي سنگين‌تري را در اين جنگ پرداخت خواهيم كرد. به راستي همانطور كه چارلز رانگيل، نماينده‌ي دموكرات نيويارك در مجلس نمايندگان اين كشور گفت، بايد اركان كاخ سفيد را به لرزه درآورد بلكه متصديان اين كاخ مجبور شوند به واقعيت‌هاي موجود كه ملت آمريكا خواهان آن هستند گوش دهند.  ديگر نه آمريكا و نه جهان تاب تحمل ادامه‌ي سياست‌هاي ماجراجويانه ي  بوش را ندارند و اين چرخه‌ي سياست‌هاي جنون‌آميز بايد متوقف شود.

درکنگره چه ميگذرد؟

 

آمريكايي‌ها از روز ياد بود كشته شدگان در جنگ (28 مه) در سال گذشته تاكنون حدود 1000 گور جديد براي دفن سربازان كشته شده در عراق كنده‌اند. در فاصله‌ي يادبود كشته شدگان جنگ در سال 2006 تا اکنون بيش ازيکهزارسرباز و تفنگدار دريايي در عراق جان خود را از دست داده‌اند. اين در حاليست كه اين رقم در دو سال قبل 807 تن بوده است . جنرال ديويد پترائوس، فرمانده اردوي آمريكا در عراق تاييد كرد كه افزايش تلفات نتيجه‌ي افزايش تعداد سربازان براي بازپس گرفتن كنترول شهر بغداد بوده است . وي در جمع خبرنگاران در پايگاه هوايي الاسد در غرب عراق گفت: ما در حال انجام يك نبرد سنگين هستيم. اين يك جنگ است . مايكل اوهانلون، تحليلگر نظامي موسسه‌ي بروكينگ و يكي از مشاوران بي‌طرف گروه مطالعات عراق اظهار داشت: افزايش تلفات نتيجه‌ي عمليات امنيتي است . وي گفت: هزاران سرباز عراقي در حال گشت‌زني در خيابان‌ها و زندگي در پايگاه‌هاي متروكه در بغداد هستند كه آنها را در معرض حملات قرار مي‌دهد . اوهانلون هم‌چنين افزود: افزايش حملات عليه نظاميان افراطي باعث بروز موجي از حملات تلافي‌جويانه شده است . اين تلحيلگر افزود: سربازان بيشتر از سايرين در خيابان‌ها هستند و روزانه در خيابان‌ها گشت‌زني مي‌كنند بنابراين در معرض حملات بيشتري قرار دارند .

هم‌چنين استفن بيدل، كارشناس نظامي در شوراي روابط خارجي و عضو گروه بررسي اوضاع عراق با حضور جنرال پترائوس و رايان كروكر، سفير آمريكا در عراق احتمال افزايش تلفات آمريكا در ماه‌هاي آتي را تاييد كرد . همچنان رييس‌جمهور آمريكا در نطق راديويي خود اعلام كرد كه جنگ در عراق و افغانستان با هدف كمك به ايجاد همان آزادي است كه مردم آمريكا از آن بهره‌مند هستند . جورج بوش، رييس جمهور آمريكا گفت: نيروهاي ما به ايجاد دموكراسي در اين كشورها كه به حقوق مردم احترام ‌گذارد، حاكميت قانون را برقرار ‌سازد و با آمريكا در جنگ با افراطي‌گرايي و ترور همراه شود، كمك مي‌كنند . بوش هم‌چنين براي ديدار با سربازان مجروح آمريكايي به مركز درماني نيروي دريايي ملي رفت. اين در حالي است كه كنگره‌ي آمريكا چند روز پيش حدود 100 ميليارد دالر بودجه براي عمليات‌هاي نظامي در عراق و افغانستان تا 30 سپتامبر را تصويب كرد .  قرار است 28 مه در آمريكا مراسم يادبودي براي گراميداشت سربازان آمريكايي كشته شده در جنگ برگزار شود. بر اساس اعلام پنتاگون از زمان حمله به عراق در مارچ 2003 حدود 3440 پرسونل آمريكايي كشته و بيش از 25 هزار و 500 تن ديگر زخمي شده‌اند .

در افغانستان نيز حدود 390 سرباز آمريكايي كشته و 1250 تن ديگر زخمي شده‌اند .  از سوي ديگر سناتور كريس داد، كانديداي انتخابات رياست جمهوري سال 2008 آمريكا اعلام كرد كه مردم آمريكا نمي‌توانند منتظر بمانند تا جانشين بوش به جنگ عراق پايان دهد . وي در يك برنامه‌ي تبليغاتي براي انتخابات رياست جمهوري 2008 در آمريكا گفت : حقيقتآ ما نمي‌توانيم 18 ماه ديگر صبر كنيم بايد به اين باور برسيم كه در برابر بوش محكم ايستادگي كنيم . جنگ عراق باعث به خطر افتادن امنيت و رهبري اخلاقي ما شده است . به همين دليل براي وي سخت نيست كه در سنا عليه بودجه‌ي جنگ عراق راي دهد.

 داد كه يك منتقد سرسخت جنگ عراق است، اعلام كرد كه وي به ارايه‌ي پيشنهاد‌هايش براي خاتمه دادن به اين جنگ پايان نخواهد داد . به رغم مخالفت داد با جنگ عراق وي اعلام كرد كه پرسونل نظامي آمريكايي در عراق شايسته‌ي حمايت مي‌باشند . به رغم مخالفتمان با جنگ عراق بايد بگويم زنان و مردان (نيروهاي آمريكايي) كه در عراق خدمت مي‌كنند انسان‌هاي فوق‌العاده‌اي هستند . در همين حال جوزف بايدن، ديگر كانديداي انتخابات رياست جمهوري آمريكا از راي خود در اختصاص بودجه‌ي جديد جنگ عراق در كنگره‌ي آمريكا دفاع كرد و گفت كه تمايل ندارد جان سربازان آمريكايي را وارد بازي‌هاي سياسي كند.

 وي گفت كه به حفاظت از پرسونل نظامي آمريكايي كه توسط سياست ناكام بوش در عراق در خطر قرار دارند، متعهد است . من تمايلي به كاهش بودجه‌ي نظامي نيروهاي آمريكايي در عراق ندارم. شايد بوش آماده‌ي وارد كردن جان سربازان آمريكايي به بازي سياست باشد اما من اين كار را نمي‌كنم .

همچنان گمانه‌زني‌ها در كنگره و بين حاميان جمهوري خواهان در كاخ سفيد،‌ حاكي از اين است كه رييس‌جمهور آمريكا اواخر سال چاره‌يي ندارد جز اين كه استراتژي خود در عراق را تغيير دهد . به رغم پيروزي بوش بر دموكرات‌هاي مخالف جنگ عراق در بدست آوردن بودجه جديد حدود 100 ميليارد دالري براي جنگ تا ماه سپتامبر تمام توجهات در كنگره هم اكنون درحال متمركز شدن روي رويارويي‌هاي سياسي تلخ در آينده است . در حالي كه گزارشي مبني بر كاهش گسترده احتمالي نيروهاي 147 هزار نفري آمريكا در عراق مطرح شده است، قانوگذاران آمريكايي واشنگتن را براي يك استراحت يك هفته‌يي ترك كردند . 

جان مورتا، عضو دموكرات كنگره و از سربازان سابق آمريكا در جنگ ويتنام، با تشديد درخواست خود براي پايان جنگ عراق اظهار داشت: من احساس مي‌كنم كه يك تغيير در استراتژي عراق رخ مي‌دهد . ميچ مك كانل، سناتور جمهوري‌خواه بلندپايه نيز پيش‌بيني كرد كه يك تغيير اساسي در سياست عراق رخ دهد . فكر مي‌كنم كه شرايط نشان مي‌دهد ما در مسير ديگري حركت خواهيم كرد و من انتظار دارم كه خود رييس‌جمهور اين تغيير مسير را رهبري خواهد كرد . جورج بوش پس از يك كشمش و رويارويي طولاني با دموكرات‌ها و پس از مجبور كردن آن‌ها به لغو تعيين جدول زماني براي خروج نيروهاي آمريكايي از عراق، بالاخره بودجه جنگ عراق را بدست آورد . اما دموكرات‌ها به رغم آگاهي از اين كه از اكثريت كافي براي مجبور كردن بوش به تغيير استراتژي در عراق برخوردار نيستند، مطمئن هستند كه تلاش‌شان به زودي نتيجه خواهد داد .

هري ريد رهبر اكثريت سنا اظهار داشت: ما در تمام موارد با سياست جنگي شكست خورده رييس‌جمهور مخالفت خواهيم كرد.

 


تنش درائتلاف نظامي

 

كاخ سفيد را در دو جنگ بزرگ عراق وافغانستان ، شبكه اى از دولت هاى همپيمان با آمريكا همراهى كردند. با مشاركت اين دسته از دولت ها بودكه جبهه اى به نام نيروهاى چند مليتى در صحنه نبرد عراق وافغانستان شكل گرفت. گرچه سربازان ونيروهاى اين شركاى جنگى در ميدان هاى جنگ آنقدر نبود كه سرنوشت نزاع را رقم بزند اما از جنبه اى ديگر اين مشاركت ها دو جنبه بسيار مبرم و حياتى براى طرف اداره كننده جنگ داشته است : از يك سو با مشاركت اين كشورها دولت بوش تاكنون توانسته است هزينه هاى سرسام آور دو جنگ را ميان شركا تقسيم كند واز طرف ديگر از حضور اردو و پرچم اين دولت ها درعراق وافغانستان براى جبران كمبود مشروعيت جنگ كمال بهره را برده است.

 اكنون مى توان دريافت هر گونه اختلال در همراهى شركاى جنگى با كاروان اردوي آمريكا چه پيامدى در دو حيطه ، تأمين هزينه هاى جنگ وتوجيه مشروعيت آن ايجاد مى كندو اردوى نومحافظه  كاران را با چه چالش هايى روبرو مى سازد. اكنون تنورهردو جنگ با رهبرى آمريكا بسيارداغ و سوزان است وآتش خشونت بويژه در خيابان هاو محله هاى بغداد زبانه مى كشد. ضمن آن كه سيلاب شورش در نواحى جنوب وشرق افغانستان رو به پيشروى است وناظران حوادث اين خطه ازآمدن روزهاي خونين دراين جا خبرمى دهند.

 تحمل اين روزهاى رو به فاجعه براى همه طرف هاى زير پرچم جبهه متحدين گران آمده است .
پس بسيار طبيعى است كه راضى كردن مردم و پارلمان كشورهايى كه سربازان خود را راهى عراق وافغانستان كردند به امرى طاقت فرسا براى دوستان بوش تبديل شود.
بازتابى كه اوضاع جبهه هاى جنگ افغانستان و عراق در درون كشورهاى متحد بوش پديد آورده، فراتر از چند رشته تظاهرات و نطق هاى تند پارلمانى است. دراين مرحله ادامه حضوردر اين جنگ ها با مسأله حيات و بقاى سياسى دولت هاى حاكم ارتباط پيدا  كرده است.امروز فضاى سياسى كشورهاى پيشرو متحدين ،از جاپان در خاور دور تا انگليس درقلب اروپا تكرار نسخه ديگرى از اوضاع روزهاى نوامبر آمريكا است يعنى ايامى كه حوادث خونين بغداد سرنوشت بزرگترين رقابت سياسى دو جناح جمهورى خواهان ودموكرات ها را رقم زد.

خبرهاى نااميد كننده وتصويرهاى تلخ صحنه عراق و افغانستان هيچ روزى از صفحه نخست رسانه هاى اين كشورها كنار نمى رود. كم ترين تعبيرهايى كه تحليل گران وسرمقاله نويسان براى توصيف روند اوضاع جنگ به كارمى برند؛ جنگى با شعله هاى سركش ياجنگى كه چشم انداز ندارد، است. در چنين فضايى خيلى معقولانه است كه در انتظار وقوع هر اتفاق تازه در پايتخت كشورهاى درگير جنگ يا همان دولت هاى تشكيل دهنده صف متحدين بنشينيم.سؤالى كه امروز، جان هووارد در كانبرا يا شينزوآبه درتوكيو ناگزير وبلكه محكوم به يافتن پاسخ فورى آن هستند همان است كه سرانجام، نزديك ترين دوست بوش در لندن پس از ماه ها مقاومت ناگزير شد تكليف خود را با آن روشن سازد. تونى بلر حسب توصيه اكيدى كه تصميم گيران حزب كارگر درگوش اوخوانده بودند اول باب خروج از عراق وبعد ترخروج خويش را ازدفترکارنخست وزيري براي ابد به گوش دنيا رساند . اما دربرابراين وضع شكننده كه تحت تأثيرفضاى دو جنگ در كابينه دولت هاى همقطار بوش پيداشده است همه طرف  هاى عضو ائتلاف موقعيت يكسانى ندارند.

شايد لازم باشد سنجشى تازه ازموقعيت دولت هايى كه در عرض اين پنج شش سال سربازان خود را راهى ميدان هاى جنگ عراق وافغانستان كردند به عمل آيد.

دولت هايى كه زير پرچم فرماندهى آمريكايى،  درجنگ شركت جستند انگيزه وانديشه يكسانى نداشتند.از طرفى  تفاوتى ماهوى ميان شركت آنها درجنگ افغانستان با عراق وجود دارد. شركت در جنگ افغانستان درنگاه اين دولت هابه معناى واقعى نوعى سهيم شدن در طرح مبارزه باترور بود. زيرا اين نزاع تأييديه و جواز سازمان ملل و شوراى امنيت را به عنوان سند مشروعيت خويش همراه داشت. حال آن كه جنگ عراق اين امتيازها ومجوزهاى مشروعيت بخش را نداشت. بوش و بلر بدون رأى شوراى امنيت و بى اعتنا به نظر مخالف سازمان ملل وکشورهاي اروپايى، نظاميان خود را به اين سرزمين گسيل داشتند.بنابراين ايفاى نقش دولت هاومليت ها درافغانستان صورتى داوطلبانه وماهيتى قانونمند دارد. اما مشاركت آنان درنزاع عراق ازشكلى جبرگونه واجباري برخورداراست.
از همين روست كه اكنون شمارزيادى از دولت هاى اروپايى وغربى، در صف نخست مدافعان ترك صحنه عراق ايستاده اند، اما درعين حال مخالف جدى ترك ميدان جنگ افغانستان نيز هستند.
مى توان به آخرين نمونه ازاين چند دستگى درروم يا مادريد اشاره كرد، جايى كه دو دولت چپگراى زاپاته رو و رومانوپرودى درنخستين تصميم دولت خويش، نظاميانشان را ازعراق فرا خواندند. اما انان اكنون سرسختانه برتقويت اردوي خود درافغانستان پامى فشارند، حتى نخست وزير ايتاليا برسراين ديدگاه تامرحله استعفا هم پيش رفت.
علاوه براين، يك تقسيم وتفاوت بارز ديگر نيز ميان دولت هاى حاضر درجبهه ائتلاف نظامى عراق و افغانستان وجود دارد. تفاوت ميان گروه دولت هايى كه متحدنظامى واستراتژيك آمريكا درادبيات سياسى جهانى نام گرفته اند. اين گروه درواقع لايه نخست وحلقه كليدى همپيمانان بوش رابويژه درعراق تشكيل مى دهند دراين گروه مى توان پس از انگليس از ۳ كشور جاپان، استراليا و كورياي جنوبى نام برد در واقع دولت هايى كه آمريكابه طور مستقيم يا بواسطه انگليس امنيت آنان راتأمين مى كند.

مشاركت اين دولت ها درجنگ چنان كه ازتوجيه هاى رهبران آنان پيداست وظيفه وتعهدى درچارچوب پيمان هاى مشترك است.اين دسته دربرابر فشارها وتهديدات آمريكابسيار آسيب پذير هستند وطبيعى است كه انتظارداشته باشيم كه آنهابه عنوان آخرين گروه صحنه جنگ عراق راترك كنند. اماگروه دوم، دولت هايى هستند كه بيشتر درچارچوب سياست هاى ناتو ونيزبا ملاحظه سودومنافع خويش سربازان خود را روانه عراق كرده  اند. اين دسته ازكشورها درتصميم خويش منتظر نتيجه وچشم انداز عمليات آمريكايى ها نمانده اند لذا با افزايش تلفات سربازان خود و به هم ريختن روند جنگ فرمان خروج وترك صحنه عراق را صادر كرده اند.

نخست وزير انگليس اعتراف كرد كه حملهء آمريكا و انگليس به عراق يك فاجعه بوده است .

تونى بلر، در گفت‌وگو با شبكهء انگليسى زبان شبكهء الجزيره، صادقانه‌ترين اعترافات را در خصوص ادامهء بحران در عراق اظهار كرد.اين در حالى است كه وزير دارايى انگليس براى نخستين بار و در سفرى غيرمنتظره ‌به عراق وارد شد. اين اقدام وى باعث تعجب هزاران نيروى انگليسى در عراق شد.,گوردون براون, به رويترز گفت: ,من اين‌جا هستم تا از اقدامات مهم نيروهاى كشورم قدردانى كنم. در اين سفر با وزراى كابينهء عراق دربارهء مناقشات پيشروى اين كشور بحث و گفت‌وگو خواهم كرد.

بر پايه گزارشى مطبوعات انگليس، شكست هاى اخير در عراق و افغانستان موجب بروز اختلاف ميان جنرال ها و مقام هاى امنيتى انگليس و آمريكا شده است. يك ارزيابى محرمانه كه وزارت دفاع انگليس اخيراً از اوضاع عراق به عمل آورده، نشان دهنده وجود اختلاف نظرهاى شديد بين انگليس و آمريكا در اين كشور است. طبق اين ارزيابى فرماندهان آمريكايى در عراق با طرح هاى نظامى انگليس مبنى بر واگذار كردن مسئوليت امنيتى مناطق  ميسان و بصره به نيروهاى عراقى در چارچوب برنامه خروج از اين كشور مخالفت كرده اند. از سوى ديگر، منابع اطلاعاتى انگليس ، (سيا) را متهم كرده اند كه حامد كرزى،را تحت فشار قرارداده است تا والي هلمند را كه حامى انگليس است، از كار بر كنار كند.

همچنان با وجود هزينهء گزاف و فشار شديد اعضاى جديد دموكرات كنگره براى تعيين جدول زمانى جهت خروج نيروهاى آمريكايى از عراق، دولت بوش اعلام كرد كه فعلاً هيچ قصدى براى عقب‌نشينى از اين كشور ندارد. در اين راستا، چنى در سخنرانى خود در انجمن وكلاى محافظه‌كار آمريكا اظهار كرد: عقب‌نشينى از عراق موجب ترغيب خشونت‌هاى تروريستى خواهد شد. معاون بوش گفت: نيمه‌تمام گذاشتن كار، بار ديگر تروريست‌ها را متقاعد خواهد كرد كه با آزاد شدن كشورها و به هنگام مواجه شدن با خشونت و ارعاب، آمريكا دوستان و منافع خود را رها مي‌كند.از ديگر سو پنتاگون نيز اعلام كرد كه 57 هزار سرباز تازه ‌نفس را راهى عراق خواهد كرد و اين نيروها جايگزين سربازانى مي‌شوند كه براى خروج از عراق لحظه‌شمارى مي‌كنند. اين اقدامات در حالى صورت مي‌گيرد كه طبق نظرسنجي‌هاى اخير اكثريت مردم آمريكا خواهان عقب‌نشينى هرچه زودتر نيروهاى كشورشان از ميدان جنگ هستند. استفاده ازمنابع خبري .

 

 

 


July 15th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی